جوانی وارد سوپر مارکت شد ومشغول خرید بود که متوجه کسی شد که سایه به سایه تعقیبش میکنه رو برگرداند زن مسنی را دید که زل زده وی را نگاه می کرد جوان پرسید: مادر چیزی شده که مرا اینطور دنبال میکنی خانم با اشک گفت: تو شبیه پسر مرحومم هستی وقتی مرا مادر صدا زدی خاطرات پسرم را تجدید کردی جوان گفت: خانم این روزگاراست و سنت حیات، یکی میره یکی میاد شما هم خودتو ناراحت نکن.

 زنه در حال رفتن بود که از جوان درخواست کرد دوباره وی را مادر صدا کند. جوان صدا زد مادر مادر و با صدای بلند صدا زد مااااااادر
زن رو برگرداند و خداحافظی کرد و رفت جوان خرید را تمام کرد و رفت صندوق حساب کند صندوق دار گفت: 280هزار تومان جوان گفت : اشتباه نمیکنی صندوقدار گفت: 30هزار تومان حساب شما و250هزار تومان حساب مادرتان که گفت پسرم حساب میکند

جوان از آن به بعد حتی مادرش را عمه صدا میزند


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فیتنس و تناسب اندام گل پونه تفريحي سیمرغ پرواز مینو گرافیک April فروشگاه جومونگ کفش کتونی اسپرت ارزان نیم بوت ساق دار چرمی پشمی خز زنانه دخترانه مردانه پسرانه 2021 مدیریت ریسک در بازارهای مالی وفارکس آلیسوم