در زندگی،
 از چیزهای زیادی میترسیدم؛
ونگران بودم،
تا اینکه. آنها را تجربه کردم!
وحالا ترسی از آنها ندارم!
از "تنهایی" میترسیدم، یاد گرفتم؛ "خود را دوست بدارم"!
از "شکست" میترسیدم؛ یاد گرفتم؛
"تلاش نکردن،یعنی شکست!"!
از"نفرت مردم" میترسیدم؛ یاد گرفتم،
"بهرحال هر کسی نظری دارد"!
از "درد"،میترسیدم؛ یاد گرفتم،
"درد کشیدن، برای رشد روح لازم است!"
از "سرنوشت"،میترسیدم؛یاد گرفتم، "من،توان تغییر آن را دارم"!
از "آینده"،میترسیدم؛ یاد گرفتم،
"میتوان، آینده بهتری ساخت.!"
از "گذشته"،میترسیدم؛فهمیدم، "گذشته،دیگر توان آسیب رساندن به من را ندارد!"
و
بالاخره از"تغییر"،میترسیدم؛
تا اینکه یاد گرفتم،
"حتی، زیباترین پروانه ها هم قبل از پرواز، کرم بودند و تغییر آنها را زیبا میکند"


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آسمان هفتم دانلود رایگان Jennifer نسل ِ من تبریز ویکی لینکلر - بزرگترین وبلاگ تبریز و آذربایجان Elxuromaiden مطب خانه 大海 وبلاگ طرفداران کامبازیا